داروهاي متادون و بوپرنورفين، بر مكانهاي مشخصي در بدن اثر ميكنند که (گيرنده) نام دارند؛ تماس مواد يا داروهاي افيوني يا شبه افيوني (موادي كه از ترياك و مشتقات آن توليد شوند (مانند خود ترياك، شيره، هروئين و كراك) به مواد افيوني يا اپيوئيدي معروف هستند) با اين گيرنده ها و تحريك آنها، موجب بروز كليه اثرات مربوط به ماده مخدر ميگردد. مصرف طولانی مدت مواد افيوني يا شبه افيوني، موجب كاهش تعداد و ميزان حساسيت گيرندههاي اپيوئيدي ميگردد و به همين علت در فرد معتاد، نسبت به اثر مواد اپيوئيدي، مقاومت و تحمل حاصل ميگردد. خود بدن انسان به صورت طبيعي، مقدار كمي مواد افيوني توليد ميكند كه اين مواد افيوني توليد شده در بدن، براي كاركرد صحيح آن لازم هستند. وقتي فرد معتاد شروع به مصرف مواد مخدر و وارد كردن آنها به بدن ميكند ديگر خود بدن انسان توليد مواد افيوني را قطع ميكند در نتيجه در فرد معتاد شده، اگر بدن بخواهد عملكرد طبيعي خود را حفظ كند، بايد اين مواد به صورت مداوم از خارج به بدن وارد شود و به علت كاهش تدريجي حساسيت بدن به اثرات اين مواد خارجي، بايد ميزان ماده يا داروي مخدر وارد شده به بدن، پله پله افزايش پيدا كند.
اثر انواع داروها و مواد مخدر افيوني و همچنين مواد افيوني ساخته شده در داخل بدن بر روي بر روي اين گيرنده ها، شباهت زيادي به عملكرد كليد و قفل دارد. به اين صورت كه براي بازكردن هر قفل بايد كليد اختصاصي آن وارد آن شود؛ فرقي نميكند كليد از چه جنسي باشد، مهم آن است كه به قفل بخورد. از طرفي،وقتي كليد مناسب در قفل قرار گرفت، عموما كليد ديگري، قابليت بازكردن آن قفل را ندارد.
متادون و بوپرنورفين دقيقا مانند کليدي هستند که ميتواند قفل هاي مربوط به مواد افيوني (گيرنده ها) داخل بدن را باز كند. هريک از مواد يا داروهاي مخدر مانند کليدي براي يک قفل واحد عمل ميكنند. در بيمار شما که روزانه مقدار ثابت و مناسبي متادون يا بوپرنورفين مصرف ميكند، اين گيرنده ها مانند قفلي كه دائما كليد مناسب خود را در اختيار دارد، با نظم مشخص و دقيقي مشغول فعاليت اند و به همين دليل، فرد دائما نشئه يا خمار نميشود و در وضعيت طبيعي بسر ميبرد. به همين دليل است كه شخص تحت درمان با اين داروها، حتي وسوسه مصرف مواد مخدر را نيز احساس نميكند. حال حتي اگر فرد تحت درمان، به هر دليلي اقدام به مصرف مواد مخدر نمايد، از آنجايي كه گيرنده ها از داروي مخدر پر هستند، اين مواد بدون آن كه بر بدن اثر قابل توجهي داشته باشند از بدن دفع مي گردند، دقيقا مانند زماني است كه در قفل، كليدي وجود دارد و كليد دوم ديگر كارآيي ندارد. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه درمان نگهدارنده با دوزهاي مناسب و كافي متادون و يا بوپرنورفين ميتواند موجب اثرات ذيل شود:
• شخص عاليم محروميت يا خماري را، بسيار كمترتجربه ميكند،
• وسوسه و ميل به مصرف مواد مخدر در فرد بيمار از بين ميرود،
ودر صورت استفاده همزمان از مواد مخدر، اثر لذت بخش آنها احساس نميشود. اين سه اثر درماني داروهايي مانند متادون و بوپرنورفين، موجب ميگردند كه اين داروها با قطع يا كاهش قابل توجه مصرف مواد در فرد معتاد، نقش بسيار ارزشمندي در درمان او ايفاء نمايند.
درمان نگهدارنده روشي درماني است که بر اساس آن با قرار دادن بيمار در يک شرايط درماني قانونمند، منظم و پايدار، از داروي متادون يا بوپرنورفين، جهت کاهش آسيب و کنترل وسوسه بيمار استفاده ميشود.